آناهیتا

سومین دندون

حالا که دقیقاً 13 ماهت شده امروز که داشتم باهات بازی می کردم و تو از خنده قش می کردی متوجه یه چیز کوچولوی سفید روی لثه بالت شدم اره بالا جلو و سمت راست... سومین دندونت هم دراومد و دیگه باید با اون خنده های خوشکل با دوتا دندون کوچولوت خداحافظی کنم... حالا دیگه کم کم دهنت پر از دندون می شه... و دیگه نمی تونم بهت بگم نی نی بی دندون... اینروزا خیلی خنده دار همش می گی بیله بیله بیله بیل... بیله بیله بیبله بیله... نمی ذونم چی می خوای بگی... یا همش می گی دورل دورل دورل... خیلی با مزه ای کوچولوی دندون دراورده من... 13 دی 1391
13 دی 1391

13 ماهگی

امروز آناهیتا 13 ماهه شد.. به همین راحتی.. البته نه به همین راحتیها وارد سال دوم زندگیش شد و شدیم... دلم بد جوری برای همین روزهای ساده که دارن می گذرن تنگ می شه... حالا آناهیتا به راحتی راه می ره... چند شبه که خوابش خیلی بهتر شده... شیطنت می کنه... کتاب می خونه . همش اصرار داره بذاریمش روی مبل و می شینه و با کنترل مثلا کار می کنه ... خودش یاد گرفته از مبل بیاد پایین.. غذا نمی خوره... و تا کار بدی می کنه خودش می یاد ماچم می کنه... امروز مهد کودک ایران مهر بالاخره بعد از کلی رفت و آمد و اصرار و تمنا حاضر شد آناهیتا رو قبول کنه.. تا اگه خدا بخواد منم به پایان نامه ام برسم... خیلی دوستت دارم و هر لحظه ام با عشق تو سپری می شه...
12 دی 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آناهیتا می باشد